آستان جانان، نام آلبوم موسیقی سنتی ایرانی است در آواز بیات ترک و با صدای محمدرضا شجریان که در سال ۱۳۶۲ در سفارت ایتالیا در تهران اجرا و در سال ۱۳۶۴ منتشر شده است.آهنگسازی این آلبوم را پرویز مشکاتیان انجام داده است. اشعار این آلبوم از سرودههای حافظ و باباطاهر هستند.
غزل حافظ، مشخصات عروضی: بر وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن؛ بحر: هزج مثمن اخرب
(درآمد بیات ترک)کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشدیک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد
(درآمد بیات ترک)از لعل تو گر یابم انگشتری زنهارصد ملک سلیمانم در زیر نگین باشد
(دشتی (امیری))غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل!شاید که چو وابینی خیر تو در این باشد
(جملهٔ اول شکسته)هر کو نکند فهمی زین کلک خیال انگیزهر کو نکند فهمی زین کلک خیال انگیزنقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد
(جملهٔ دوم شکسته)جام می و خون دل هر یک به کسی دادندجام می و خون دل هر یک به کسی دادنددر دایره قسمت اوضاع چنین باشددر دایره قسمت اوضاع چنین باشد
(جملهٔ اول شکسته)هر کو نکند فهمی زین کلک خیال انگیزنقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد
(جملهٔ سوم شکسته (اوج شکسته))در کار گلاب و گل حکم ازلی ایـن بودکین شاهد بازاری وان پرده نشین باشد
(دشتی (امیری))غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل!شاید که چو وابینی، شاید که چو وابینی خیر تو در این باشد
(فرود)آن نیست که حافظ را رندی بشد از خاطرکین سابقهٔ پیشین تا روز پسین باشد
شعر از بابا طاهر، دیوان دو بیتی ها؛ مشخصات عروضی: بر وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (ترانه، دوبیتی)؛ بحر: هزج مسدس محذوف.
(شهابی)سری دیرم که سامونش نمیبوغمی دیرم که پایانش نمیبو، نمیبو
(شهابی)اگر باور نداری سوی من آی، سوی من آیببین دردی که درمانش نمیبو، نمیبو، نمیبو
(قطار)خوش آن ساعت که یار از در درآیوشو هجرون و روز غم سر آیو
(قطار)ز دل بیرون کنم جان را به صد شوقهمین واجم که جایش دلبر آیو
غزل حافظ؛ مشخصات عروضی: بر وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن؛ بحر: هزج مثمن محذوف
(جملهٔ اول کرد بیات)سینه مالامال درد است، ای دریغا مرهمیدل ز تنهایی به جان آمد، خدا را همدمی، خدا را همدمی
(جمله دوم کرد بیات)چشم آسایش که دارد از سپهر تیزروساقیا جامی به من ده تا بیاسایم دمی
(حزین فرود به شور)زیرکی را گفتم این احوال بین، خندید و گفتصعب روزی، بوالعجب کاری، پریشان عالمی
(عشاق)آدمی در عالم خاکی نمیآید به دستعالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی
(عشاق و تحریر بسته نگار)اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیسترهروی باید جهانسوزی، نه خامی بی غمی
(حزین فرود)در طریق عشق بازی امن و آسایش بلاستریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی
(سلمک فرود)گریهٔ حافظ چه سنجد پیش استغنای عشقکه اندر این طوفان نماید هفت دریا شبنمی
شعر از باباطاهر، دیوان دو بیتی ها؛ مشخصات عروضی: بر وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن؛ بحر: هزج مسدس محذوف.
(در آمد شور)دلا از دست تنهایی به جونمدلا از دست تنهایی به جونمز آه و نالهٔ خود در فغونم
شوان تار از درد جداییکره فریاد مغز استخونم
(دشتستانی)عزیزون از غم و درد جداییبه چشمونم نمانده روشنایی
گرفتارم به دام غربت و دردنه یار و همدمی نه آشنایینه یار و همدمی نه آشنایی
(دشتستانی)فلک کی بشنوه آه و فغونمفلک کی بشنوه آه و فغونمبه هر گردش زنه آتش به جونم
یک عمری بگذرونم با غم و درد، خدا با غم و دردبه کام دل نگرده آسمونم
(دشتستانی)نمیدونم دلم دیوونهٔ کیستنمیدونم دلم دیوونهٔ کیست، دوست، دوستاسیر نرگس مستونهٔ کیست
نمیدونم دل دیونه مو، داد و بیداد، داد و بیدادکجا میگردد و در خونه کیست
(دشتستانی)نصیب کس نبی درد دل مو، آی جانمکه بسیاره غم بی حاصل مو، آی یارم
کسی بو از غم و دردم خبردار، ای یارم، ای یارمکه داره مشکلی چون مشکل مو
(قوچانی)دلی دیرم که بهبودش نمیبونصیحت می کنم سودش نمیبو
به بادش میدهم نهش میبره باد، نهش میبره بادبر آتش مینهم دودش نمیبو
(سارنگی)بود درد مو و درمونم از دوستبود درد مو و درمونم از دوستبود وصل مو و هجرونم از دوست
اگه قصابم از تن واکره پوست، واکره پوست، داد و بیدادجدا هرگز نگرده جونم از دوست
(خسرو و شیرین)مو آن آزردهٔ، مو آن آزردهٔ بی خانمونم، داد و بیداد، داد و بیدادمو آن محنت نصیب سخت جونم، داد و بیداد، داد و بیداد
مو آن سرگشته خارم در بیابونکه هر بادی وزه پیشش دوونم، داد و بیداد
(دشتستانی)به صحرا بنگرم صحرا ته وینمبه دریا بنگرم دریا ته وینم
به هر جا بنگرم کوه و در و دشت، در و دشتنشان از قامت رعنا ته وینم، داد و بیداد، داد و بیداد
(غم انگیز)مو که افسرده حالم چون ننالم، چون ننالمشکسته پر و بالم چون ننالم، چون ننالم
همه گویند فلانی ناله کم کن،ناله کم کن، ناله کم کنته آیی در خیالم چون ننالم، چون ننالم
(دیلمان)به آهی گنبد خضرا بسوجمفلک را جمله سر تا پا بسوجم
بسوجم ار نه کارم را بساجیچه فرمایی؟ بساجی یا بسوجم؟
بسوجم ار نه کارم را بساجی، بی مروت، بی مروتچه فرمایی؟ بساجی یا بسوجم؟
(دشتستانی فرود به شور)غم عشقت بیابون پرورم کردهوای بخت، بی بال و پرم کرد
به مو گفتی صبوری کن، صبوریصبوری طرفه خاکی بر سرم کرد، ای دوست
راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زدشعری بخوان که با آن رطل گران توان زد
شد رهزن سلامت زلف تو وین عجب نیستگر راه زن تو باشی صد کاروان توان زد
بر آستان جانان گر سر توان نهادنگلبانگ سربلندی بر آسمان توان زد
درویش را نباشد ره به (برگ) سرای سلطانماییم و کهنه دلقی کاتش در آن توان زد
قد خمیده ما سهلت نماید امابر چشم دشمنان تیر از این کمان توان زد
در همه دیر مغان نیست چو من شیداییخرقه جایی گرو باده و دفتر جایی
دل که آئینه صافی است غباری داردوز خدا می طلبم صحبت روشن رایی
شرح این قصه مگر شمع برآرد به زبانورنه پروانه ندارد به سخن پروایی
کشتی باده بیاور که مرا بی رخ دوستگشته هر گوشه چشم از غم دل دریایی– – –
زین دایره مینا خونین جگرم می دهتا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی
نهایت سپاس وامتنان اززحمات والطاف شما.
خیر مقدم. سپاس از اظهار نظر و لطف شما
عالی واقعا لذت بردم از صدای استاد و ساز سنتور
درود بر شما خرسندی شما مایه افتخار ماست. از حضور شما در سایت تاور موزیک سپاسگذاریم.
- کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است- آدرس پست الکترونیکی شما و آدرس سایت، اجباری نیست